loading...

یک جنین بیست و چند ساله

بازدید : 1
سه شنبه 22 بهمن 1403 زمان : 22:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک جنین بیست و چند ساله

آخرین خبر خوبی که شنیدی چی بود؟

یاد اون بیوفت هر از گاهی :)

.

هنوزم اینجا رو میخونی؟

میدونی؟ من خیلی وقتا نوشتم که بخونی!

امروز یادت کردم

یادته گفتی من چیزایی میدونم که آدمای دور و برت عمرا بدونن؟

تو از همه بیشتر میدونستی!

فک نکنم تا اخر عمرم کسی اونقدر که تو منو شناختی منو بشناسه!

ولی تو هم مؤمن نبودی بر گلیم ما و حتی در حریم ما...

.

ب/ یا همون اورولوژیست محترم چند روز پیش بهم پیام داد و گفت بهم فکر میکنه گه گاهی کلی هم هندونه داد زیر بغل ما که تو خیلی خوب بودی و فلان! منم گفتم عه چه جالب اتفاقا برام سوال بود که تو هم گاهی یاد من میوفتی؟ گفت دیگه اونقدرا هم بیشعور نیستم!

این قضیه‌ی برگشتن پسرا بعد یه مدت هم باید علمی‌بررسی بشه‌ها :)))) نام کتاب: برگشتن اکس چرا و چگونه!

.

دلم شکسته!

چون اونی که بهش تکیه کرده بودم منت محبتاشو گذاشت سرم! ‌

منم هر چی فکر کردم دیدم کفه کارایی که کرده واقعا سنگین تره! برا همین از خودم بدم اومد که گذاشتم اینجوری بشه.

.

از هشت صبح‌ تا شیش بعد از ظهر کلاس بودم :)

خسته م

شام البالوپلو گرفتم که جدیدا شده غذای مورد علاقه م! ولی اونم خوشحالم نکرد...

.

ساده دل‌ بودم که میپنداشتم

دستان نا اهل تو باید مثل هر عاشق رها باشد


تو هم از ما نبودی

تو هم با من نبودی یار ‌

ای آوار

ای سیل مصیبت بار.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 89
  • بازدید سال : 373
  • بازدید کلی : 18814
  • کدهای اختصاصی