loading...

یک جنین بیست و چند ساله

بازدید : 1
دوشنبه 14 بهمن 1403 زمان : 21:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک جنین بیست و چند ساله

Max Richter - she remembers

اگه روزی ازم پرسیدن تو این زندگی، تو این راه از کی تشکر میکنی

قطعا بدون مکث و خجالت میگم از خودم!

خودی که تنها گریه کرد! تنها خندید! تنها جنگید! تنها سوگواری کرد! تنها جشن گرفت!

حتی داشت تنها تنها خودشو میکشت!

خودی که شاید کار عجیبی نکرد

چیزی کشف نکرد

اثری ماندگار خلق نکرد

ولی زندگی کرد!

تو روزایی که خودشم نمیدونست چرا؟! از پا درنیومد...

تکی وایساد

گریه‌هاشو که تو تنهایی میکرد آستینو بالا میزد و میرفت تو دل مشکلات! میرفت و قوی بازی درمیورد!

شعارزده ست؟ ولی من با همین شعار‌ها روزهای عجیبی رو گذروندم!

تلقین، شعار یا توهم

منو نجات داد

حالا

من از خودم ممنونم

از خودم متشکرم!!!

به خاطر اینکه آدما رو بخشیدم

به خاطر اینکه آدما رو رها کردم

به خاطر اینکه آدما رو دوست داشتم

به خاطر اینکه تا ته جونم عشق دادم به عزیزانم

به خاطر اینکه خودمو نوازش کردم

به خاطر اینکه خودمو اذیت کردم...

هر کاری که کردم! هر جایی که وایسادم! هر جا کم اوردم! هر جا ادامه دادم!

برای همش به خودم میگم دست مریزاد دختر! خسته نباشی آیدا خانم.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 91
  • بازدید سال : 375
  • بازدید کلی : 18816
  • کدهای اختصاصی